سرکنسوللغتنامه دهخداسرکنسول . [ س َ ک ُ ] (اِ مرکب ) ژنرال قنسول . (فرهنگستان ). مقامی است که از طرف وزارت خارجه به شخصی داده میشود که کارهای سیاسی و اقتصادی مربوط به کشور خود را در شهرهای مربوط انجام دهد.
سرکنسولconsul-generalواژههای مصوب فرهنگستانکنسولی که بر کار دیگر کنسولگریهای کشور متبوع خود در حوزهای تعیینشده نظارت دارد
سرکنسولگریconsulate-generalواژههای مصوب فرهنگستانکنسولگریای که در شهرهای اصلی میزبان مستقر است و بر کار دیگر کنسولگریهای حوزۀ تعیینشدۀ خود نظارت دارد
روانامهexequaturواژههای مصوب فرهنگستانموافقتنامة رسمی دولت پذیرنده با اعزام شخصی خاص از طرف دولت فرستنده بهعنوان سرکنسول
ژنرال قنسوللغتنامه دهخداژنرال قنسول . [ ژِ ن ِ ق ُ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) یا ژنرال کنسول . سرکنسول و کارپرداز اول . آنکه تعهد امور ابناء کشور خویش را در مملکت بیگانه کند.
سرکنسولگریconsulate-generalواژههای مصوب فرهنگستانکنسولگریای که در شهرهای اصلی میزبان مستقر است و بر کار دیگر کنسولگریهای حوزۀ تعیینشدۀ خود نظارت دارد