شستریلغتنامه دهخداشستری . [ ش ُ ت َ ] (ص نسبی ) منسوب به شستر که نام شهری بوده است . || نوعی از دیبای نفیس منسوب به شهر شستر. (آنندراج ) (از غیاث اللغات ) : ز هندی و چینی و از بربری ز مصری و از جامه ٔ شستری . فردوسی .رجوع به شستر شو
ششتریلغتنامه دهخداششتری . [ ش ُ ت َ ] (ص نسبی ) هرچیز منسوب و متعلق به ششتر (شوشتر). || شوشتری . در قدیم قسمی جامه ٔ پوشیدنی گران قیمت بوده است منسوب به شوشتر. ثوب تستری . ثیاب تستریة. (از یادداشت مؤلف ) : ز هندی و چینی و از بربری ز مصری و از جامه ٔ ششتری .
علی ششتریلغتنامه دهخداعلی ششتری . [ ع َ ی ِ ش ُ ت َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ ششتری نمیری اندلسی . مکنی به ابوالحسن . وی فقیه و صوفی و حکیم و ادیب و شاعر و نویسنده ٔ قرن هفتم هَ . ق . بودو در سال 668 هَ . ق . در دمیاط مصر درگذشت . او راست : 1</
ششترهلغتنامه دهخداششتره . [ ش َ / ش ِ ت َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) روناس . (ناظم الاطباء). روناس که بدان چیزها سرخ کنند. (از برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). شُطَیبَة گیاهی است که در علاج نواصیر بکار است . (یادداشت مؤلف ). ر