ماست سویاsoy yoghurtواژههای مصوب فرهنگستانفراوردهای با بافت خامهای که از شیر سویا تهیه میشود و جانشینی است برای پنیر خامهای و خامۀ ترش
نوشابۀ سویاsoya beverage/ soybeverageواژههای مصوب فرهنگستاننوشابهای که غالباً از سویا و محصولات آن تهیه میشود
سوپ داغhot soupواژههای مصوب فرهنگستانپلاسمایی متشکل از کوارک و گلوئون و فوتون و نوترینو و برخی ذرات دیگر که در آغاز پیدایش در تعادل گرمایی بودهاند
سوپ ژلاتینیgelatinous soupواژههای مصوب فرهنگستانمحلول آبی نسبتاً غلیظ که حاوی موادی با قابلیت تبدیل به ژلاتین است
صندلی کودکbaby car seat, child safety seat, infant safety seat,child restraint system, child seat,baby seat, restraining car seat, car seatواژههای مصوب فرهنگستانصندلی ایمنی برای نشستن کودک در خودرو بهمنظور جلوگیری از آسیب رسیدن به او در هنگام تصادف
سعابیبلغتنامه دهخداسعابیب . [ س َ ] (ع اِ)رشته مانندی از شهد و لعاب خطمی و مانند آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
سعارلغتنامه دهخداسعار. [ س ُ ] (ع اِ) گرمی آتش . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). || گرسنگی . (اقرب الموارد). سختی گرسنگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). || تندی بوی خردل . (منتهی الارب ).
سعاتلغتنامه دهخداسعات . [ س ُ ] (ع اِ) سعاة. ج ِ ساعی : امیر ارغون خود به اردوی پادشاه جهان رسید و در مقدمه ٔ جماعتی از نمامان و سعات آنجا بودند. (جهانگشای جوینی ). رجوع به ساعی شود.
سعابرلغتنامه دهخداسعابر. [ س َ ب ِ ] (ع اِ) سعابرالطعام . آنچه از گندم دور کنند آن را از گندم دیوانه ، دانه ٔ تلخ و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
سعادلغتنامه دهخداسعاد. [ س ُ ] (اِخ ) زن محبوبه که در عرب بوده است . (غیاث ) (آنندراج ). نام معشوقه ای در عرب : پیام دوست شنیدن سعادت است و سلامت من المبلغ عنی الی سعاد سلامی . حافظ.بانت سعاد فقلبی الیوم متبول متیم اثرها لم یفد
سعادت گرایلغتنامه دهخداسعادت گرای . [ س َ دَ گ َ ] (اِخ ) سعادت گرای ثانی . سی ودومین خان از خانان قرم . در 1102 حکومت کرده است .
سعابیبلغتنامه دهخداسعابیب . [ س َ ] (ع اِ)رشته مانندی از شهد و لعاب خطمی و مانند آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
سعارلغتنامه دهخداسعار. [ س ُ ] (ع اِ) گرمی آتش . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). || گرسنگی . (اقرب الموارد). سختی گرسنگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). || تندی بوی خردل . (منتهی الارب ).
سعاتلغتنامه دهخداسعات . [ س ُ ] (ع اِ) سعاة. ج ِ ساعی : امیر ارغون خود به اردوی پادشاه جهان رسید و در مقدمه ٔ جماعتی از نمامان و سعات آنجا بودند. (جهانگشای جوینی ). رجوع به ساعی شود.
توسعاواژهنامه آزادتوسعاً. [ت َ وَس ْ س ُ عَن] (ع ق) فراخی را. با بسط دادن معنی کلمه ای به معانی دیگر. تجوزاً. (از یادداشت های مرحوم دهخدا). رجوع به توسع شود.