سفارشلغتنامه دهخداسفارش . [ س ِ رِ ] (اِمص ) سپارش . اسم مصدر از سپاردن ، سپردن . توصیه در نگاهداری و محافظت چیزی یا اجرای امری . (فرهنگ فارسی معین ). سپارش و شفاعت . (آنندراج ). || دستور دادن . فرمایش . || (اِ) دستور. فرمان . (فرهنگ فارسی معین ).
صفاریزلغتنامه دهخداصفاریز. [ ص َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مهربان بخش کبودراهنگ شهرستان همدان . 44هزارگزی شمال باختری قصبه ٔ کبودرآهنگ و 7هزارگزی شمال خاوری خبرارخی . تپه ماهور. سردسیر. دارای 350
وصیت کردنلغتنامه دهخداوصیت کردن . [ وَ صی ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اندرز کردن . سفارش کردن : انجام تو ایزد به قران کرد وصیت بنگر که شفیع تو کدام است به محشر. ناصرخسرو.معلمت همه شوخی و دلبری آموخت به دوستیت وصیت نکرد و دلداری . <p
سفارشلغتنامه دهخداسفارش . [ س ِ رِ ] (اِمص ) سپارش . اسم مصدر از سپاردن ، سپردن . توصیه در نگاهداری و محافظت چیزی یا اجرای امری . (فرهنگ فارسی معین ). سپارش و شفاعت . (آنندراج ). || دستور دادن . فرمایش . || (اِ) دستور. فرمان . (فرهنگ فارسی معین ).
سفارشلغتنامه دهخداسفارش . [ س ِ رِ ] (اِمص ) سپارش . اسم مصدر از سپاردن ، سپردن . توصیه در نگاهداری و محافظت چیزی یا اجرای امری . (فرهنگ فارسی معین ). سپارش و شفاعت . (آنندراج ). || دستور دادن . فرمایش . || (اِ) دستور. فرمان . (فرهنگ فارسی معین ).