خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سفته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سفته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sa(o,e)fte ۱. (حقوق) ورقۀ چاپشدهای که بدهکار مبلغ بدهی خود و موعد پرداخت آن را مینویسد و به بستانکار میدهد و بستانکار میتواند دریافت وجه آن را به شخص دیگر یا به بانک واگذار کند؛ فته طلب.۲. چیزی که کسی از دیگری به رسم عاریت یا قرض بگیرد ک...
-
سفته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] softe سوراخشده. Δ بیشتر دربارۀ مروارید و لعل و امثال آنها میگویند.
-
سفته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] softe ۱. تیر: ◻︎ سفته بر سفت شیر و گور نشست / سفت و از هردو سفت بیرون جست (نظامی۴: ۵۷۲).۲. پیکان تیر.۳. نوک نیزه.۴. (صفت) تیز؛ نوکتیز.
-
سفته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] softe سوغات؛ ارمغان: ◻︎ ولیکن چو او بر سر گنج باشد / چنین سفتهها خوار و آسان فرستد (انوری: مجمعالفرس: سفته).
-
واژههای مشابه
-
سفته بازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (اقتصاد) sa(o,e)ftebāzi خریدوفروش سفتههای بازرگانی و اوراق بهادار.
-
سفته گوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] softeguš ۱. کسی که گوشش را سوراخ کرده باشند.۲. [مجاز] برده و بنده و کنیز؛ غلام حلقهبهگوش؛ مطیع؛ فرمانبردار: ◻︎ من آن سفتهگوشم که خاقان چین / ز ناسفتگان کرده بودم گزین (نظامی۵: ۹۸۵).
-
جستوجو در متن
-
فته طلب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] ‹پتهطلب› (حقوق) [منسوخ] fatetalab = سفته
-
ظهرنویسی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] zahrnevisi نوشتن پشت چک یا سفته؛ پشتنویسی.
-
جیرو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [انگلیسی: giro، مٲخوذ از ایتالیایی] (اقتصاد) jiru امضا کردن پشت سفته یا سند که به امضای دیگری است، برای ضمانت پرداخت آن؛ پشتنویسی.〈 جیرو کردن: (مصدر متعدی) (اقتصاد) =جیرو
-
پروتست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [انگلیسی: protest] po(e)rotest ۱. اعتراض.۲. پرخاش.۳. (بانکداری) اعتراض نسبت به نکول برات یا تٲخیر پرداخت وجه سفته و برات؛ واخواست.
-
سفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: suft] [قدیمی] soft ۱. (زیستشناسی) شانۀ انسان یا حیوان؛ دوش؛ کتف: ◻︎ سفته بر «سفت» شیر و گور نشست / سفت و از هردو «سفت» بیرون جست (نظامی۴: ۵۷۲).۲. سوراخ؛ رخنه؛ سوراخ کوچک، مانند سوراخ سوزن.
-
آخریان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اخریان› [قدیمی] 'āxriyān مال و اسباب؛ کالا؛ متاع؛ مالالتجاره؛ قماش: ◻︎ آخریانِِ خِرد سفته فرستم به دوست / هیچ ندارم دگر چون دل و جان نزد اوست (عسجدی: لغتنامه: آخریان)، ◻︎ دزد اگر با چراغ روی آرد / به گزیند ز کوشک آخریان (؟: لغتنامه: اَخ...
-
تنزیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] tanzil ۱. سود؛ بهره.۲. [مجاز] = قرآن۳. (اسم مصدر) پرداخت وجه برات یا سفته قبل از سررسید آن و کسر مبلغی از آن به عنوان سود.۴. (اسم مصدر) فروفرستادن.۵. (اسم مصدر) پایین آوردن.۶. (اسم مصدر) [قدیمی] وحی.