خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سفته گوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سفته گوش
/softeguš/
معنی
۱. کسی که گوشش را سوراخ کرده باشند.
۲. [مجاز] برده و بنده و کنیز؛ غلام حلقهبهگوش؛ مطیع؛ فرمانبردار: ◻︎ من آن سفتهگوشم که خاقان چین / ز ناسفتگان کرده بودم گزین (نظامی۵: ۹۸۵).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سفته گوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] softeguš ۱. کسی که گوشش را سوراخ کرده باشند.۲. [مجاز] برده و بنده و کنیز؛ غلام حلقهبهگوش؛ مطیع؛ فرمانبردار: ◻︎ من آن سفتهگوشم که خاقان چین / ز ناسفتگان کرده بودم گزین (نظامی۵: ۹۸۵).
-
سفته گوش
لغتنامه دهخدا
سفته گوش . [ س ُ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) شخصی را گویند که گوش او سوراخ باشد. (برهان ) : من آن سفته گوشم که خاقان چین ز ناسفتگان کرده بودم گزین . نظامی . || کنایه از فرمان بردار و قبول کننده و مطیع و تابع و غلام . (برهان ). غلام و کنیز و مطیع. (غیاث ). ...
-
سفته گوش
فرهنگ فارسی معین
(سُ تَ) (ص مف .) 1 - کسی که گوشش را سوراخ کرده باشند. 2 - کنایه از: برده ، غلام .
-
واژههای مشابه
-
دره سفته
لغتنامه دهخدا
دره سفته . [ دَرْ رَ س ِ ت َ / ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسین آباد بخش دیواندره شهرستان سنندج . واقع در 12هزارگزی جنوب خاوری دیواندره و 6هزارگزی جنوب خاوری راه شوسه ٔ سنندج به دیواندره ، با 260 تن سکنه . راه آن به هرطرف مالرو است . (از فرهنگ جغر...
-
سفته کردن
واژگان مترادف و متضاد
سوراخ کردن
-
گوهر سفته
لغتنامه دهخدا
گوهر سفته . [ گ َ / گُو هََ رِ س ُ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی )گوهر سوراخ شده . دُر سفته . رجوع به گوهر سفتن شود.
-
نیم سفته
لغتنامه دهخدا
نیم سفته . [ س ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نیم سوراخ کرده شده . (برهان قاطع). که کار سفتن و سوراخ کردن آن هنوز به پایان نرسیده است : نخستین ز گوهر یکی سفته بودیکی نیم سفته دگر نابسود. فردوسی .آنچ از او نیم گفته بد گفتم گوهر نیم سفته را سفتم . نظامی .|...
-
سفته بازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (اقتصاد) sa(o,e)ftebāzi خریدوفروش سفتههای بازرگانی و اوراق بهادار.
-
سفته باز
لغتنامه دهخدا
سفته باز. [ س َ ت َ / ت ِ ] (نف مرکب ) آنکه کار او سفته بازی و خرید و فروش سفته باشد.
-
سفته بازی
لغتنامه دهخدا
سفته بازی . [ س َ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) خرید وفروش سندهای تجارتی و ورق های بهادار بقصد استفاده زیاد. بکار بردن وسایلی که دارندگان سندها را فریب دهد که ارزانتر از قیمت حقیقی بفروشند. (فرهنگستان ).
-
سفته گر
لغتنامه دهخدا
سفته گر. [ س ُ ت َ / ت ِ گ َ ] (ص مرکب ) آنکه مروارید و امثال آن بسنبد. (شرفنامه ٔ منیری ).
-
سفته باز
دیکشنری فارسی به انگلیسی
speculator
-
سفته بازی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
speculation
-
سفته بانکی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
bank note