سفیدمرزلغتنامه دهخداسفیدمرز. [ س ِ م َ ] (اِ) به اصفهان سفیدسلمه نامند و آن اسم فارسی نوع صغیر عصی الراعی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
بلیطةلغتنامه دهخدابلیطة. [ ب َ طَ ] (ع اِ) معرب پلیته (فتیله ). ج ، بَلالیط. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به بلالیط شود. || سفیدمرز، که نوعی گیاه است . (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به سفیدمرز شود.
اسپیدمردلغتنامه دهخدااسپیدمرد. [ اِ م َ ] (اِ مرکب ) در تحفه و فهرست مخزن : سفیدمرز. سفیدمرد. ابوالحسن ترنجی گوید: سفیدمرد آن است که صیادنه او را بعوض فلفل سفید میفروشند. (ترجمه ٔ صیدنه ٔ بیرونی ).