سفیدپوشلغتنامه دهخداسفیدپوش . [ س َ / س ِ ] (نف مرکب ) کسی که روپوش سفید بر تن کند. (فرهنگ فارسی معین ). که پارچه ٔ سفید پوشیده باشد. که لباس سفید بر تن دارد. سفید. برنگ سفید : گاهی سفیدپوش چو آب است همچو آب شوریده و مسلسل و تازان
سفیداجلغتنامه دهخداسفیداج . [ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) همان سفیدآب است : تا به زرین خشت خورشید سفیداج سحرمیدهد معمار گیتی زیب این نه نردبان .سلمان ساوجی .
سفیدسلغتنامه دهخداسفیدس . [ ] (اِخ ) یکی از حکما که در صنعت کیمیا (زرسازی ) بحث کرده و بعمل اکسیر تام دست یافته . (ابن الندیم ).