سلاح خفتهsleeper weaponواژههای مصوب فرهنگستانسلاحی که مخفیانه در عمق خاک دشمن قرار میدهند تا در صورت ظاهر شدن هدف مورد نظر یا خطر تهدید دشمن بهطور خودکار فعال شود
سلاءةلغتنامه دهخداسلاءة. [ س ُل ْ لا ءَ ] (ع اِ) خار خرمابن . ج ، سلاء. یکی سُلاّء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
سلاحلغتنامه دهخداسلاح . [ س ِ ] (ع اِ) آلة که بدان جنگ کنند. (غیاث ). ساز جنگ . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 59) (دهار) (زمخشری ). آلت جنگ ، چون تیغ و خنجر و مانند آن ، اسلحه جمع آن است . (آنندراج ). آلتی که بدان جنگ کنند مانند شمشیر و قداره و نیزه وقمه
سلاحلغتنامه دهخداسلاح . [ س ُ ] (ع اِ) سرگین و سرگین ستور. غایط. (ناظم الاطباء). سرگین ستور یا عام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
سلاحیلغتنامه دهخداسلاحی . [ س ِ ] (ص نسبی ) سلاحدار. (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ). سپاهی . (غیاث ). سلاحدار. ساز جنگ برخود برگرفته . سپاهی . (ناظم الاطباء) : بارگهت راست بهنگام بارمهر سلاحی و فلک پرده دار. امیرخسرو (از آنندراج ).بو
سلاحلغتنامه دهخداسلاح . [ س ِ ] (ع اِ) آلة که بدان جنگ کنند. (غیاث ). ساز جنگ . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 59) (دهار) (زمخشری ). آلت جنگ ، چون تیغ و خنجر و مانند آن ، اسلحه جمع آن است . (آنندراج ). آلتی که بدان جنگ کنند مانند شمشیر و قداره و نیزه وقمه
سلاحلغتنامه دهخداسلاح . [ س ُ ] (ع اِ) سرگین و سرگین ستور. غایط. (ناظم الاطباء). سرگین ستور یا عام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
خزانةالسلاحلغتنامه دهخداخزانةالسلاح . [ خ ِ ن َ تُس ْ س ِ ] (ع اِ مرکب ) سلاح خانه . (آنندراج ). جبه خانه . اسلحه خانه .جایی که اسلحه بدانجا نهند. (یادداشت بخط مؤلف ).
سلاحلغتنامه دهخداسلاح . [ س ِ ] (ع اِ) آلة که بدان جنگ کنند. (غیاث ). ساز جنگ . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 59) (دهار) (زمخشری ). آلت جنگ ، چون تیغ و خنجر و مانند آن ، اسلحه جمع آن است . (آنندراج ). آلتی که بدان جنگ کنند مانند شمشیر و قداره و نیزه وقمه
سلاحلغتنامه دهخداسلاح . [ س ُ ] (ع اِ) سرگین و سرگین ستور. غایط. (ناظم الاطباء). سرگین ستور یا عام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).