سلامت بومسازگانecosystem healthواژههای مصوب فرهنگستانسالم بودن بومسازگان و عوامل زیستی و فرایندهای تشکیلدهندۀ آن
سلامتلغتنامه دهخداسلامت . [ س َ م َ ] (ع مص ، اِمص ) بی گزند شدن . بی عیب شدن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : چه خوش گفت آن نکوگوی نکوکارکه سَر خواهی سلامت سِرّ نگهدار. جامی . || عافیت . تندرستی . (فرهنگ فارسی معین )
سلامتفرهنگ فارسی عمید۱. تندرستی. Δ در فارسی یای مصدری اضافه میکنند و سلامتی میگویند که فصیح نیست.۲. [قدیمی] پاکی و رهایی از عیب و آفت؛ بیعیبی.۳. [قدیمی] بیگزند شدن؛ از عیب و آفت رهایی یافتن.۴. [مقابلِ ملامت] (تصوف) حفظ و رعایت رسوم.
سلامتفرهنگ فارسی معین(سَ مَ) [ ع . سلامة ] 1 - (مص ل .) بی - عیب شدن . 2 - رهایی یافتن . 3 - (اِمص .) امنیت . 4 - تندرستی . 5 - نجات ، رستگاری . 6 - خالص از بیماری ، شفا.
سلامتفرهنگ مترادف و متضاد۱. بهداشت، صحت ≠ بیماری ۲. راحت ۳. امنیت ≠ ناامنی ۴. بهبود، تندرستی، شفا، عافیت ۵. تندرست، سالم ≠ ناخوش ۶. بیگزند، مصون ۷. رستگاری، فلاح ۸. آرامش، صلح ۹. رهایییافتن، نجات یافتن، ۱۰. سالم ماندن، بیگزندماندن
رویکرد بومسازگانیecosystem approachواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از اصول پذیرفتهشدة بینالمللی که راهنمای سلامت بومسازگانهای طبیعی و حیاتوحش است
سلامتلغتنامه دهخداسلامت . [ س َ م َ ] (ع مص ، اِمص ) بی گزند شدن . بی عیب شدن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : چه خوش گفت آن نکوگوی نکوکارکه سَر خواهی سلامت سِرّ نگهدار. جامی . || عافیت . تندرستی . (فرهنگ فارسی معین )
سلامتفرهنگ فارسی عمید۱. تندرستی. Δ در فارسی یای مصدری اضافه میکنند و سلامتی میگویند که فصیح نیست.۲. [قدیمی] پاکی و رهایی از عیب و آفت؛ بیعیبی.۳. [قدیمی] بیگزند شدن؛ از عیب و آفت رهایی یافتن.۴. [مقابلِ ملامت] (تصوف) حفظ و رعایت رسوم.
سلامتفرهنگ فارسی معین(سَ مَ) [ ع . سلامة ] 1 - (مص ل .) بی - عیب شدن . 2 - رهایی یافتن . 3 - (اِمص .) امنیت . 4 - تندرستی . 5 - نجات ، رستگاری . 6 - خالص از بیماری ، شفا.
سلامتفرهنگ مترادف و متضاد۱. بهداشت، صحت ≠ بیماری ۲. راحت ۳. امنیت ≠ ناامنی ۴. بهبود، تندرستی، شفا، عافیت ۵. تندرست، سالم ≠ ناخوش ۶. بیگزند، مصون ۷. رستگاری، فلاح ۸. آرامش، صلح ۹. رهایییافتن، نجات یافتن، ۱۰. سالم ماندن، بیگزندماندن
خیر و سلامتلغتنامه دهخداخیر و سلامت . [ خ َ / خ ِ رُ س َ م َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نیکویی و تندرستی . || این تعبیر در مقام خداحافظی بکار رود : ای آنکه بتقریر و بیان دم زنی از عشق ما با تو نداریم سخن خیر و سلامت .<p class="auth
دار سلامتلغتنامه دهخدادار سلامت . [ رِ س َ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) بهشت . (انجمن آرا). رجوع به دارالسلامة شود.
سلامتلغتنامه دهخداسلامت . [ س َ م َ ] (ع مص ، اِمص ) بی گزند شدن . بی عیب شدن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : چه خوش گفت آن نکوگوی نکوکارکه سَر خواهی سلامت سِرّ نگهدار. جامی . || عافیت . تندرستی . (فرهنگ فارسی معین )
ساق و سلامتلغتنامه دهخداساق و سلامت . [ ق ُ س َ م َ ] (ص مرکب ) از ترکی ساق بمعنی سالم ، و سلامت عربی بجای سالم . صحیح و سالم . تندرست .
ناسلامتلغتنامه دهخداناسلامت . [ س َ م َ ] (ص مرکب ) در تداول ،ناسالم . ناتندرست . بیمار. که سالم و تندرست نیست .