سلانیکلغتنامه دهخداسلانیک . [ س َ ] (اِخ ) تلفظ ترکی تسالونیک یا سالونیک . رجوع به تسالونیک و سالونیک شود.
پشلنکفرهنگ فارسی معین(پُ یا پِ لَ) (اِ.) 1 - قلعه ای که بالای کوه سازند، کلات . 2 - ابزاری که بنایان به وسیلة آن دیوار را سوراخ می کنند.
سلینکواژهنامه آزاد(محلی هرمزگان) سَلینک؛ خرمایی که قبل یا بعد از رسیدن خشک شود و معمولاً برای خوراک دام استفاده می شود.