خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سلس
/salas/
معنی
۱. نرم بودن.
۲. منقاد بودن؛ رام بودن؛ انقیاد.
۳. نرمی و آسانی.
۴. = سلسالبول
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. روان، شیوا
۲. نرم
۳. رام، مطیع، منقاد ≠ خشن، درشت
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سلس
واژگان مترادف و متضاد
۱. روان، شیوا ۲. نرم ۳. رام، مطیع، منقاد ≠ خشن، درشت
-
سلس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] salas ۱. نرم بودن.۲. منقاد بودن؛ رام بودن؛ انقیاد.۳. نرمی و آسانی.۴. = سلسالبول
-
سلس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] sales ۱. نرم و آسان.۲. روان.۳. رام؛ منقاد؛ سلیس.
-
سلس
لغتنامه دهخدا
سلس . [ س َ ] (ع اِ) رشته شبه کشیده که داهان پوشند. || گوشواره . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
سلس
لغتنامه دهخدا
سلس . [ س َ ل َ ] (ع مص ) نرم خوی شدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). نرمی و آسانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || فرمانبردار شدن . (دهار). || روان شدن بول چنانکه آن را باز نتوان داشت . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || رفتن بیخ شاخ ...
-
سلس
لغتنامه دهخدا
سلس . [ س َ ل ِ ] (ع ص ) نرم و آسان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) || رام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مردم منقاد. (دهار).- سلس البول ؛ نوعی از بیماری مثانه که ضبط کمیز نتواند در وی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرضی که بول بی اراده خارج شود. (از غیاث )...
-
سلس
فرهنگ فارسی معین
(سَ لِ) [ ع . ] (ص .) 1 - نرم و آسان . 2 - رام . 3 - روان .
-
سلس
فرهنگ فارسی معین
(سَ لَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) نرم بودن . 2 - رام بودن . 3 - (اِمص .) نرمی ، آسانی .
-
سلس
دیکشنری عربی به فارسی
عدم کف نفس , ناپرهيزکاري , بي اختياري , هرزگي
-
سلس
دیکشنری عربی به فارسی
رام , سر براه , تعليم بردار , مطيع
-
واژههای مشابه
-
سُلِس
لهجه و گویش دزفولی
لیز خورد ، لغزید
-
سلس البول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سلسَةالبَول] (پزشکی) sale(a)solbo[w]l عدم توانایی کنترل ادرار بهصورتی که قطرهقطره و بی اختیار خارج میشود؛ چکمیزک.
-
سلس القول
واژهنامه آزاد
وراجی، زیاد صحبت کردن
-
مبتلا به سلس البول
دیکشنری فارسی به انگلیسی
incontinent