سلعفةلغتنامه دهخداسلعفة. [ س َ ع َ ف َ ] (ع مص ) فرو بردن چیزی را به گلو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) . رجوع به سلغفه شود.
سلحفاةدیکشنری عربی به فارسیلا ک پشت , سنگ پشت , ادم کندرو , هر نوع لا ک پشت ابي , کبوتر قمري , لا ک پشت شکار کردن
دراززبانلغتنامه دهخدادراززبان . [ دِ زَ ] (ص مرکب ) زبان دراز. آنکه زبانی دراز و طویل دارد. || سخن آرا و نطاق . (ناظم الاطباء). || آنکه به صراحت هرچه خواهد بگوید و از کس نهراسد. گستاخ در گفتار. (یادداشت مرحوم دهخدا): اگر خواهی دراززبان باشی کوتاه دست باش . (منسوب به انوشروان از قابوسنامه ). || مع