سلوقیینلغتنامه دهخداسلوقیین . [ ] (اِخ ) ناحیتی است [ به هندوستان ] بزرگ و با خواسته ٔ بسیار و ایشان ملک را بخایه خوانند و ایشان زن از قبیله ٔ بلهرا کنند و از این ناحیت صندل سرخ بسیار خیزد. (حدود العالم ).
سلوکیانلغتنامه دهخداسلوکیان . [ س ِ ] (اِخ ) ج ِ سلوکی . منسوب به سلوکوس . سلسله ای از مقدونیان که پس از اسکندر در ایران تشکیل شد (312 - 50 ق .م .).مؤسس این سلسله سلوکوس اول است . سلوکیان که جانشین هخامنشیان گردیدند و تقریباً ج
سلیقونلغتنامه دهخداسلیقون . [ س َ ] (معرب ، اِ) بلغت رومی سرنج را گویند و آن رنگی است که نقاشان بکار برند. (برهان ) (آنندراج ). سریقون . (ناظم الاطباء). اسرنج ، سرنج ، زرگون ،زرقون ، سندوقس ، اسرب محروق . (یادداشت بخط مؤلف ).
سیلقونلغتنامه دهخداسیلقون . [ ] (ع اِ) سلیقون . سرنج . شنگرف . شجرف . زنجفر. سلقون . (از دزی ج 1 ص 714).