سماقیلغتنامه دهخداسماقی . [ س ُ / س ُم ْ ما ] (ص نسبی ) سماق فروش .(ناظم الاطباء). آنکه شغل سماق فروشی دارد. سماقیه .
شاماکیلغتنامه دهخداشاماکی . (اِ مرکب ) سینه بند زنان باشد. (برهان قاطع) (فرهنگ سروری ). شاماکچه . شاماخچه باشد. (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رجوع به شاماخ و شاماخچه و شاماخجه و شاماک و شاماکجه شود.
ساماکیلغتنامه دهخداساماکی . (اِ) بمعنی ساماکچه است که سینه بند زنان باشد. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به ساماکچه و ساماخچه شود.
سماقیللغتنامه دهخداسماقیل . [ س َ ] (اِ) سماق را گویند و آن چیزی است که در آشها و طعام کنند. (برهان ). تخم و سماق . (ناظم الاطباء). سماق الدباغین . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
سماقیهلغتنامه دهخداسماقیه . [ س ُ قی ی َ ] (ع ص نسبی ) سماق فروش . (مهذب الاسماء). تتری بای . (دهار).
میل میلاغیلغتنامه دهخدامیل میلاغی . (ص نسبی ) در تداول خانگی ، زنی با کرشمه و غنج و دلال . سیت و سماقی . عشوه گر.
میلاغیلغتنامه دهخدامیلاغی . (ص نسبی ) منسوب به میلاغ ، کرشمه و غنج .- میل میلاغی ؛ سیت و سماقی . با کرشمه و غنج و دلال .
پستهفرهنگ فارسی معین(پِ تِ) (اِ.) درختی است از تیرة سماقی ها که دستة مخصوصی را تشکیل می دهد. میوه اش دانه ای است ، دارای پوست سخت ، مغز آن سبزرنگ و لذید و مقوی و روغن دار است .
قرص کمرلغتنامه دهخداقرص کمر. [ ق ُ ص ِ ک َ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تخم گیاهی است از تیره ٔ گیاهان سماقی درشت و دارای مغز نشاسته ای که برای ساختن ضماد به کار میرود. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 217 و 218 شود.
سماقیللغتنامه دهخداسماقیل . [ س َ ] (اِ) سماق را گویند و آن چیزی است که در آشها و طعام کنند. (برهان ). تخم و سماق . (ناظم الاطباء). سماق الدباغین . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
سماقیهلغتنامه دهخداسماقیه . [ س ُ قی ی َ ] (ع ص نسبی ) سماق فروش . (مهذب الاسماء). تتری بای . (دهار).