سمتگریلغتنامه دهخداسمتگری . [ س َ گ َ ] (حامص مرکب ) جانبداری . طرفداری . رفاقت . (از ناظم الاطباء).
شمطریلغتنامه دهخداشمطری . [ ش َ طَ را ] (اِخ )نام جزیره ٔ سوماترا. (یادداشت مؤلف ): و هذا الحیوان ای زباد لایعیش غالباً الا بالبلاد الحارة کالحبشة و اطراف الصین و اجوده الموجود بشمطری ... و ارفع انواع الزباد الشمطری . (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 179).
اِتّجاهٌ شخصي (فردي)دیکشنری عربی به فارسیگرايش فردي (انفرادي) , جهت گيري فردي (انفرادي) , سمتگيري فردي (انفرادي)
دام داشتنلغتنامه دهخدادام داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) دامداری . مالک دام بودن . حافظ و نگهبان دام بودن (در هر دو معنی آلت صید و حیوان اهلی ). || وسیله ٔ صید قرار دادن دام و تله : زانکه دین را دام دارد بیشتر پرهیز کن زانکه سوی او چو آمد صید را زنهار نیست .<p class
دام رودلغتنامه دهخدادام رود. (اِخ ) دهی است از دهستان فروغن بخش ششتمد شهرستان سبزوار، واقع در 42هزارگزی باختر ششتمد و 4هزارگزی جنوب کال شور. جلگه است و گرمسیر و دارای 270 تن سکنه . آب آن از قنات
دام ساختنلغتنامه دهخدادام ساختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) ساختن تله و دام . ساختن آلت گرفتار کردن شکار و حیوانات . || دام نهادن . دام گستردن . تعبیه کردن دام . حیله ورزیدن : زواره فرامرز و دستان سام نباید که سازند پیش تودام . فردوسی .دام هم