خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سمو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سمو
/samu/
معنی
گیاهی خودرو که در دشتها و نواحی کوهستانی میروید و خام و پختۀ آن خورده میشود؛ ترۀ دشتی: ◻︎ تا سمو سر برآورید از دشت / گشت زنگارگون همه لب کشت (رودکی: ۵۴۵).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سمو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] samu گیاهی خودرو که در دشتها و نواحی کوهستانی میروید و خام و پختۀ آن خورده میشود؛ ترۀ دشتی: ◻︎ تا سمو سر برآورید از دشت / گشت زنگارگون همه لب کشت (رودکی: ۵۴۵).
-
سمو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سموّ] [قدیمی] somov[v] بلندی؛ رفعت.
-
سمو
لغتنامه دهخدا
سمو. [ س َ ] (ص ) بلند. (غیاث ) (آنندراج ).
-
سمو
لغتنامه دهخدا
سمو. [ س َ] (اِ) تره ٔ دشتی و آن سبزی باشد که طعام خورند. (برهان ) (آنندراج ) (اوبهی ) (فرهنگ رشیدی ) : تا سمو سر برآورید از دشت گشت زنگارگون همه لب کشت . رودکی .هر یکی کاردی ز خان برداشت تا برند از سمو طعامک چاشت .رودکی .
-
سمو
لغتنامه دهخدا
سمو. [ س َ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. دارای 103 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، میوه جات . شغل اهالی زراعت و کرباس بافی و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
سمو
لغتنامه دهخدا
سمو. [ س ُ م ُوو ](ع مص ) بلندی و بلند شدن . (آنندراج ) (مجمل اللغة). بلند گردیدن . (منتهی الارب ). بلند شدن . (المصادر زوزنی ) (دهار) (تاج المصادربیهقی ) : به ارتفاع درجت و سمور تبت اختصاص یافتند. (جهانگشای جوینی ).
-
سمو
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (اِ.) گونه ای تره که خودرو است و در مزارع و نواحی کوهستانی می روید.
-
سمو
فرهنگ فارسی معین
(سُ مُ وّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بلند شدن ، بلندی یافتن . 2 - (اِمص .) بلندی ، رفعت .
-
جستوجو در متن
-
أَسْمَاء
فرهنگ واژگان قرآن
اسمها ("اسم"بر لفظ دلالت کننده بر چیزی یا اوصاف آن چیز که نشانه ای برای آن شده اند،می گویند .اصل اين کلمه از ماده " سمه " اشتقاق يافته ، و سمه به معناي داغ و علامتي است که بر گوسفندان ميزدند ، تا مشخص شود کداميک از کدام شخص است ، و ممکن هم هست اشتق...
-
أَسْمَائِهِ
فرهنگ واژگان قرآن
اسمهايش ("اسم"بر لفظ دلالت کننده بر چیزی یا اوصاف آن چیز که نشانه ای برای آن شده اند،می گویند .اصل اين کلمه از ماده " سمه " اشتقاق يافته ، و سمه به معناي داغ و علامتي است که بر گوسفندان ميزدند ، تا مشخص شود کداميک از کدام شخص است ، و ممکن هم هست اش...
-
أَسْمَائِهِمْ
فرهنگ واژگان قرآن
اسمهايشان ("اسم"بر لفظ دلالت کننده بر چیزی یا اوصاف آن چیز که نشانه ای برای آن شده اند،می گویند .اصل اين کلمه از ماده " سمه " اشتقاق يافته ، و سمه به معناي داغ و علامتي است که بر گوسفندان ميزدند ، تا مشخص شود کداميک از کدام شخص است ، و ممکن هم هست ...
-
يُسَمُّونَ
فرهنگ واژگان قرآن
نامگذاري مي کنند - اسم گذاري مي کنند ("اسم"بر لفظ دلالت کننده بر چيزي يا اوصاف آن چيز که نشانه اي براي آن شده اند،مي گويند .اصل اين کلمه از ماده " سمه " اشتقاق يافته ، و سمه به معناي داغ و علامتي است که بر گوسفندان ميزدند ، تا مشخص شود کداميک از کد...
-
ﭐسْمُ
فرهنگ واژگان قرآن
اسم-نام ("اسم"بر لفظ دلالت کننده بر چیزی یا اوصاف آن چیز که نشانه ای برای آن شده اند،می گویند .اصل اين کلمه از ماده " سمه " اشتقاق يافته ، و سمه به معناي داغ و علامتي است که بر گوسفندان ميزدند ، تا مشخص شود کداميک از کدام شخص است ، و ممکن هم هست اش...
-
سَمَّاکُمُ
فرهنگ واژگان قرآن
شما را ناميد ("اسم"بر لفظ دلالت کننده بر چیزی یا اوصاف آن چیز که نشانه ای برای آن شده اند،می گویند .اصل اين کلمه از ماده " سمه " اشتقاق يافته ، و سمه به معناي داغ و علامتي است که بر گوسفندان ميزدند ، تا مشخص شود کداميک از کدام شخص است ، و ممکن هم ه...