لغتنامه دهخدا
اسورحیدون . [ اَ حیدْ دو ] (اِخ ) یا اسورحیدین پادشاه آشور و او پس از سناخریب بر تخت نشست . و پادشاه عیلام ، خوم بان خالداش دوّم ، چون آشور را در جاهای دیگر مشغول دید، در مملکت بابل تاخت و تازهائی کرد، تا شهر شیپ پار پیش رفت ، و با غنائمی بشوش بازگشت (<span class="hl" dir="lt