سنجارانلغتنامه دهخداسنجاران . [ س ِ ] (اِخ ) نام دروازه و محله ای به تبریز. (نزهة القلوب ص 76 مقاله ٔ 3 چ اروپا).
سنجاریانلغتنامه دهخداسنجاریان . [ س َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان سیاهرودبخش افجه ٔ شهرستان تهران . دارای 69 تن سکنه . آب آن از جاجرود. محصول آنجا غلات ، بنشن ، قلمستان و شغل اهالی آن زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).<b
نارمیانلغتنامه دهخدانارمیان . (اِخ ) (دروازه ٔ...) نام یکی از دروازه های ده گانه ٔ تبریز بوده است . حمداﷲ مستوفی آرد: دور باروی تبریز شش هزار گام بوده است و ده دروازه دارد: ری وقلعه و سنجاران و... نارمیان . (تاریخ گزیده ص 76).
دروازهلغتنامه دهخدادروازه . [ دَرْ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) ترجمه ٔ باب . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مطلق «در» در تداول : ز دروازه بیرون نهادند پای زبان بسته از گفته هر یک بجای . فردوسی .دروازه ٔ سرای از