سندانیلغتنامه دهخداسندانی . [ س ِ ] (ص نسبی ) منسوب به سندان . || (اِ) یکی از استخوانهای سه گانه ٔ گوش میانی که آنرا سندان گوش نیز گویند.
سندانیincusواژههای مصوب فرهنگستانقسمت فوقانی ابر کومهایبارا که به شکل سندان با نمای هموار و ریسهدار و مخطط است
شنیدنیلغتنامه دهخداشنیدنی . [ ش َ / ش ِ دَ ] (ص لیاقت ) لایق شنیدن . (یادداشت مؤلف ). قابل شنیدن . شنودنی : اخبار شنیدنی . داستان شنیدنی . (فرهنگ فارسی معین ).
ابناءالدهالیزلغتنامه دهخداابناءالدهالیز. [ اَ ئُدْ دَ ] (ع اِ مرکب )سندانی که از کوی برگیرند. (مهذب الاسماء). کوی یافت ها. بچه های سرراهی . ابناءالسکک . || دزدان .