لغتنامه دهخدا
ترحم . [ ت َ رَح ْ ح ُ ] (ع مص )بخشودن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). ببخشودن . (زوزنی ). بخشودن و مهربان شدن ، و با لفظ کردن و آمدن و فرستادن به صله ٔ «بر» مستعمل . (آنندراج ). مهربانی کردن بر کسی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رحم و شفقت و نرم دلی و مهربانی و ملاطفت و