شارش هلهشاوHele-Shaw flowواژههای مصوب فرهنگستانشارش خزشی شارهای با گرانروی بالا میان دو صفحة تخت با فاصلة بسیار کم
صوفیفرهنگ فارسی عمیدپیرو طریقۀ تصوف: ◻︎ دل از عیب صافی و صوفی به نام / به درویشی اندر دلی شادکام (فردوسی: ۵/۵۴۱).
سوفیافرهنگ نامها(تلفظ: sufiyā) (عربی) (= صوفیه) ، پیروان تصوف ؛ عاقل ، خردمند ؛ (در اعلام) (= صوفیه) پایتخت بلغارستان .
سوفیافرهنگ نامها(تلفظ: sufiyā) (عربی) (= صوفیه) ، پیروان تصوف ؛ عاقل ، خردمند ؛ (در اعلام) (= صوفیه) پایتخت بلغارستان .
فیلسوفیلغتنامه دهخدافیلسوفی . (حامص ) فیلسوف بودن . (فرهنگ فارسی معین ). || (ص نسبی ) منسوب به فیلسوف .
ارسوفیلغتنامه دهخداارسوفی . [ اَ /اُ ] (ص نسبی ) منسوب به ارسوف که شهری است در ساحل بحر شام و گروهی بدان نسبت دارند. (انساب سمعانی ).