سُرخوردگی سرنشینsubmariningواژههای مصوب فرهنگستانلیز خوردن سرنشین از قسمت کمری کمربند ایمنی متـ . سُرخوردگی
سرخوردگیدیکشنری فارسی به انگلیسیdent, despair, disappointment, discouragement, disenchantment, disillusionment, frustration, letdown, repulsion, slough
سرخوردگیfrustrationواژههای مصوب فرهنگستاناحساس ناشی از ناتوانی در دست یافتن به هدف مورد نظر به دلیل شکستهای قبلی