شیدسپلغتنامه دهخداشیدسپ . [ دَ ] (اِخ ) صورت مخفف شیداسپ . شیداسب . نام پسر گشتاسب . (ولف ) (ناظم الاطباء) : اَبَر کین شیدسپ فرزند شاه چو رستم بیامد میان سپاه . فردوسی .رجوع به شیداسب و شیداسپ شود.
شیدسپلغتنامه دهخداشیدسپ . [ دَ ] (اِخ ) نام فرزند تور. وی پس از مرگ کورنگ پادشاه زابلستان بتاج و تخت رسید و از او پسری موسوم به طورنگ متولد گردید. (یشتها ج 2 ص 196) : از آن ماه زادش یکی شه نژادب
سدوسیلغتنامه دهخداسدوسی . [ س َ ] (اِخ )ابودیم حازم سدوسی . وی را از خلیفه فرمان قضا رسید و در بخارا قاضی شد. (از تاریخ بخارای نرشخی ص 2).
سدوسیلغتنامه دهخداسدوسی . [ س َ ] (ص نسبی ) نسبتی است مر سدوس را. (لباب الانساب ج 1 ص 537). انتساب قبایلی است . (الانساب سمعانی ).