صفصفةلغتنامه دهخداصفصفة. [ ص َ ص َ ف َ ] (ع مص ) تنها رفتن در زمین هموار. || چرانیدن صفصاف را. || (اِ) سکباجه که نوعی از آش است . رجوع به سکباجه شود. || بانگ گنجشک . (منتهی الارب ).
صفصافةلغتنامه دهخداصفصافة. [ ص َ ف َ ] (ع اِ) واحد صفصاف . (منتهی الارب ). رجوع به صفصاف شود. || سکباجه . (منتهی الارب ). سکبا، و آن لغت ثقیف است . (مهذب الاسماء). رجوع به سکبا و سکباجه شود.
صعفصةلغتنامه دهخداصعفصة. [ ص َ ف َ ص َ ] (ع اِ) سکباجه ؛ یعنی شوربای با سرکه آمیخته ، لغت یمانی است . (منتهی الارب ).