شقوتلغتنامه دهخداشقوت . [ ش َق ْ وَ ] (از ع ، اِمص ) شقوة. بدبختی . (دهار). شقوه . شقاء. شقاوت . (یادداشت مؤلف ). || سختی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شقوة و مترادفات دیگر شود.
سقوطلغتنامه دهخداسقوط. [ س ُ ] (ع مص ) افتادن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 58) (دهار) (تفلیسی ). || در نزد پزشکان بیماری صرع است . (آنندراج ) (کشاف اصطلاحات الفنون ).
سکوتلغتنامه دهخداسکوت . [ ] (اِخ ) (سایبانها) اول اسم محلی که یعقوب بعد از مفارقت عیسو در آنجا رفته و در آنجا برای خود بنا نهاد و سایبانها برای مواشی خود قرار داد. سفر پیدایش 33:17. سکوت در قسمت سبط جاد واقع بود صحیفه یوشع <s
سکوتلغتنامه دهخداسکوت . [ ] (اِخ ) (سایبانها) اول اسم محلی که یعقوب بعد از مفارقت عیسو در آنجا رفته و در آنجا برای خود بنا نهاد و سایبانها برای مواشی خود قرار داد. سفر پیدایش 33:17. سکوت در قسمت سبط جاد واقع بود صحیفه یوشع <s
سکوتلغتنامه دهخداسکوت . [ س ُ ] (ع مص ) خاموش شدن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 58). خاموشی . (آنندراج ) (دهار) (غیاث ). با توانایی به سخن گفتن ، ترک آن کردن . (تعریفات ) : خاقانی از سخای تو بگریخت در سکوت کالا سکوت دفع
سکوتفرهنگ فارسی عمید۱. ساکت شدن؛ خاموش شدن؛ آرام شدن؛ خاموشی.۲. (اسم) (موسیقی) بخشی از یک میزان که ساز نواخته نمیشود یا خواننده نمیخواند ولی زمان آن رعایت میشود.
سکوتrestواژههای مصوب فرهنگستان1. بازة زمانی که در آن صدایی شنیده نمیشود 2. هر یک از نشانههایی که در نتنگاری برای دیرشی مشخص در نظر گرفته شده است و در آن صدایی شنیده نمیشود
حق السکوتلغتنامه دهخداحق السکوت . [ ح َق ْ قُس ْ س ُ ] (ع اِ مرکب ) رشوه و پاره ای که دهند داننده ٔ رازی را تا افشاء آن نکند : آمد و خفت و آرمید تنش مهر حق السکوت بر دهنش .نظامی .
سکوتلغتنامه دهخداسکوت . [ ] (اِخ ) (سایبانها) اول اسم محلی که یعقوب بعد از مفارقت عیسو در آنجا رفته و در آنجا برای خود بنا نهاد و سایبانها برای مواشی خود قرار داد. سفر پیدایش 33:17. سکوت در قسمت سبط جاد واقع بود صحیفه یوشع <s
سکوتلغتنامه دهخداسکوت . [ س ُ ] (ع مص ) خاموش شدن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 58). خاموشی . (آنندراج ) (دهار) (غیاث ). با توانایی به سخن گفتن ، ترک آن کردن . (تعریفات ) : خاقانی از سخای تو بگریخت در سکوت کالا سکوت دفع