سکوی زمینی جمعآوری اطلاعات، سکوی زمینی جمعآوریground collection platformواژههای مصوب فرهنگستان← سکوی ثابت جمعآوری اطلاعات
شقوءلغتنامه دهخداشقوء. [ ش ُ ] (ع مص ) دندان شتر برآمدن . (تاج المصادر بیهقی ). شقا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).برآمدن دندان پیشین . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || غلبه کردن کسی را. (تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به شقا شود. || شانه کردن موی سرکسی را. (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || زدن ف
شکپویلغتنامه دهخداشکپوی . [ ش َ ] (اِ مرکب ) آواز پای را گویند در شب با نهایت آهستگی . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شاید مصحف شلپوی . (یادداشت مؤلف ). شرفاک . || صدا و آوازی که به شب در خواب از مردم برآید. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). خرخر در خواب . (ناظم الاطباء). || (نف مرک
شکویلغتنامه دهخداشکوی . [ ش َ وا ] (ع اِمص ) گله . شِکوه . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گله . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (غیاث ). گله مندی . گله گزاری . شکایت . اشتکاء. شکوه . تشکی . مُست . رفعقصه . رفع دعوی . گزرش . (یادداشت مؤلف ) : نی نی از بخت شکرها دارم <
شکویلغتنامه دهخداشکوی . [ ش َ وا ] (ع مص ) شکاة. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گله کردن . (آنندراج ) (غیاث ) (المصادر زوزنی ) (دهار). || نالیدن . زاریدن . بنالیدن . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به شکاة و شکایة شود.
موقددیکشنری عربی به فارسیاجاق , اتشگاه , کانون , بخاري , منقل , اتشدان , کف منقل , منزل , سکوي اجاق , کوره کشتي
سکویلغتنامه دهخداسکوی . [ س َ ] (اِ)سکو است که بلندی در خانه و باغ و پایهای درخت و امثال آن باشد. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به سکو شود.
سکویلغتنامه دهخداسکوی . [ س َ ] (اِ)سکو است که بلندی در خانه و باغ و پایهای درخت و امثال آن باشد. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به سکو شود.
لاسکویلغتنامه دهخدالاسکوی . [ ک ُ ] (اِ) نام جانورکی است کوچک و خوش آواز. (برهان ). ظاهراً سیره یا مرغ کوچک دیگری است و یا پرنده ٔ کوچکی که امروز سسک نامیده میشود. بعضی این را به معنی لحنی از الحان موسیقی یا آلتی از موسیقی گمان برده اند ولی من شاهدی برای آن نیافتم و بیت ذیل منوچهری ظاهراً منشاء