لغتنامه دهخدا
سیاب . (اِ) بلغت وادی القری به معنی خلال باشد. آن گیاهی است که سبز و رسیده ٔ آنرا بجهت اسهال خورند و نارسیده آنرا بجهت قبض و امساک . (برهان ). || (فعل امر) امر به آراستن بود، یعنی بیارای و آرایش ده . (برهان ). از مصدر سیابیدن . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) <span class="hl"