سیدنوقلغتنامه دهخداسیدنوق . [ س َ دَ ] (اِ) شاهین . (مهذب الاسماء). صقر است که گویند شاهین است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به سوذنیق ، سیذانق ، سیذنوق ، شوذنیق ، سیذونیق و شوذنق المعرب جوالیقی ص 186 شود.
سیذنوقلغتنامه دهخداسیذنوق . [ س َ ذَ ] (ع اِ) چرغ یا شاهین . (منتهی الارب ). نوعی ازباز و شاهین . (ناظم الاطباء). رجوع به سیدنوق شود.
شیذنوقلغتنامه دهخداشیذنوق . [ ش َ ذَ ] (معرب ، اِ) شاهین . (المعرب جوالیقی ص 204). رجوع به شوذانق ، شوذق ، شودنوق و شوذنیق و شیذق شود.
سدنکلغتنامه دهخداسدنک . [ ] (اِخ ) نام منزلیست به تغزغز که دایم اندر وی برف و باران بود. (از حدود العالم چ دانشگاه تهران ص 78).
قایم شدنکلغتنامه دهخداقایم شدنک . [ ی ِ ش ُ دَ ن َ ] (اِ مرکب ) قایم باشک . قایم بازی . قسمی بازی اطفال . در این بازی عده ای از حریفان پنهان شوند و چندتن دیگر به یافتن آنها کوشند.
سیذقلغتنامه دهخداسیذق . [ ذَ ] (ع اِ) چرغ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به سیدنوق و سیذنوق شود.
سیذنوقلغتنامه دهخداسیذنوق . [ س َ ذَ ] (ع اِ) چرغ یا شاهین . (منتهی الارب ). نوعی ازباز و شاهین . (ناظم الاطباء). رجوع به سیدنوق شود.