سیلافلغتنامه دهخداسیلاف . (ع اِ) دنباله ٔ شمشیر و کارد ومانند آن . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ).
سگلاولغتنامه دهخداسگلاو. [ س َ ] (اِ مرکب ) سگلاب است که بیدستر باشد.(برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ). رجوع به سگلاب شود.
سلافلغتنامه دهخداسلاف . [ س ُ ] (ع اِ) می . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شراب .(غیاث ). می . باده . (فرهنگ فارسی معین ) : عیش اسلاف در سلاف مدان گل سیراب در سراب مکاب . خاقانی . || آنچه چکد از انگور قبل از فشردن . (اقرب الموارد) (منت
سلاففرهنگ فارسی عمیدآنچه از آب انگور تخمیر شده و در صافی ریخته قبل از فشردن بچکد و فرو بریزد و آن بهترین نوع شراب است؛ می.
شیلاولغتنامه دهخداشیلاو. (اِخ ) نام بندر سیراف است . و امروزنام دره ای است در شمال سیراف قدیم و شمال غربی طاهری کنونی میان جبال ساحلی و دریا. (یادداشت مؤلف ).