سیمابی شدنلغتنامه دهخداسیمابی شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سپید شدن . روشن گردیدن ، چنانکه در هوا. رجوع به سیماب شود.- سیمابی شدن هوا ؛ روشن شدن هوا و هوا در اینجا به معنی جوف آسمان است . (آنندراج ).
سیمابیلغتنامه دهخداسیمابی . (ص نسبی ) به رنگ سیماب . نقره گون : طاس سیمابی مه تافته از پرچم شب طاس زر با می آتش گهر آمیخته اند. خاقانی .چادر سیمابی از روی عروس عالم برکشیدند. (سندبادنامه ص 308).ز فرق
چتر سیمابیلغتنامه دهخداچتر سیمابی . [ چ َ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از ماه شب چهارده است . (برهان ) (ناظم الاطباء). || کنایه از ماه باشد. (انجمن آرا). کنایه از ماه که ترجمه ٔ فخت است . (آنندراج ). برای ماه استعمال کنند. (از فرهنگ نظام ) چتر سیمین . ماه . || کنایه از ماهتاب که ترجمه ٔ فخت ا
سیمابیلغتنامه دهخداسیمابی . (ص نسبی ) به رنگ سیماب . نقره گون : طاس سیمابی مه تافته از پرچم شب طاس زر با می آتش گهر آمیخته اند. خاقانی .چادر سیمابی از روی عروس عالم برکشیدند. (سندبادنامه ص 308).ز فرق
چتر سیمابیلغتنامه دهخداچتر سیمابی . [ چ َ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از ماه شب چهارده است . (برهان ) (ناظم الاطباء). || کنایه از ماه باشد. (انجمن آرا). کنایه از ماه که ترجمه ٔ فخت است . (آنندراج ). برای ماه استعمال کنند. (از فرهنگ نظام ) چتر سیمین . ماه . || کنایه از ماهتاب که ترجمه ٔ فخت ا
سیمابیلغتنامه دهخداسیمابی . (ص نسبی ) به رنگ سیماب . نقره گون : طاس سیمابی مه تافته از پرچم شب طاس زر با می آتش گهر آمیخته اند. خاقانی .چادر سیمابی از روی عروس عالم برکشیدند. (سندبادنامه ص 308).ز فرق