خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سیمرغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سیمرغ
/simorq/
معنی
در افسانهها، مرغی بسیاربزرگ که در کوه قاف آشیان داشته؛ سیرنگ؛ عنقا.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
سیرنگ، عنقا
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سیمرغ
واژگان مترادف و متضاد
سیرنگ، عنقا
-
سیمرغ
لغتنامه دهخدا
سیمرغ . [ م ُ ] (اِخ ) جانوری است مشهور و سیمرغ از آن گویند که هر لون که در پر هر یک مرغ میباشد، همه در پرهای او موجوداست و بعضی گویند که بغیر همین اسم فرضی وجود ندارد. (غیاث ). عنقا را گویند و آن پرنده ای بوده است که زال پدر رستم را پرورده و بزرگ کر...
-
سیمرغ
لغتنامه دهخدا
سیمرغ . [ م ُ ] (اِخ ) نام حکیمی است که زال در خدمت او کسب کمال کرد. (برهان ) (آنندراج ) : سام که سیمرغ پسرگیر داشت بود جوان گرچه پسر پیر داشت . نظامی (مخزن الاسرار ص 84).رجوع به کلمه ٔ فوق شود.
-
سیمرغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: sēnē-murūk, sēn-mur] simorq در افسانهها، مرغی بسیاربزرگ که در کوه قاف آشیان داشته؛ سیرنگ؛ عنقا.
-
سیمرغ
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ په . ] (اِمر.) مرغ افسانه ای و موهوم .
-
واژههای مشابه
-
پَر سیمرغ
لهجه و گویش تهرانی
اسکناس
-
سیمرغ و کیمیا
فرهنگ گنجواژه
مطلوبهای دست نیافتنی.
-
سیمرغ زرین پر آسمان
واژهنامه آزاد
کنایه از خورشید است (مفاتیح الارزاق)
-
واژههای همآوا
-
سیمرق
واژهنامه آزاد
پرنده ی افسانه ای
-
جستوجو در متن
-
عنقا
واژگان مترادف و متضاد
سیمرغ
-
cordmaker
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیمرغ، طناب باف
-
wirelike
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیمرغ