فرایند شکلگیری طبیعی،روند شکلگیری طبیعیnatural formation processواژههای مصوب فرهنگستانآن دسته از رویدادهای طبیعی دخیل در روند شکلگیری محوطههای باستانشناختی، مانند سیل و یخبندان
فرایند شکلگیری فرهنگی،روند شکلگیری فرهنگیcultural formation processواژههای مصوب فرهنگستانآن دسته از فعالیتهای عمدی و سهوی انسان مانند بنا کردن سازهها یا شخم زدن زمین که در روند شکلگیری محوطههای باستانشناختی دخالت دارد
فرایندهای شکلگیری محوطه،روند شکلگیری محوطهsite formation processes, formation processesواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از فرایندهای طبیعی و فرهنگی که بهصورت منفرد یا توأمان به شکلگیری و دگرگونی هر محوطة باستانی و مواد فرهنگی و طبیعی آن منجر میشود
صیقللغتنامه دهخداصیقل . [ ص َ ق َ ] (اِخ ) ابن الحکم الغفاری ، مکنی به ابووحشیه . رجوع به ابووحشیه الصیقل شود.
سیکللغتنامه دهخداسیکل . (فرانسوی ، اِ) گردش . دوره . || (اصطلاح فیزیک ) یک دوره حرکت کامل موج الکتریکی . امواج رادیو را بوسیله ٔ سیکل و اغلب با کیلو سیکل (1000 سیکل ) یا مگاسیکل (10000 سیکل ) در ثانیه اندازه گیرند. || دوره ٔ
سیکللغتنامه دهخداسیکل . [ک َ ] (اِ) به معنی سیکک که علت و زردی روی غله زار باشد. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به سیسک و سیکک شود.
سیکلفرهنگ فارسی عمید۱. دور؛ دوره؛ گردش.۲. دورۀ سهساله تحصیلات بعد از دورۀ ابتدایی از سال هفتم تا سال نهم.۳. (صفت) کسی که دارای مدرک پایانی این دورۀ تحصیلی است.
سیکلفرهنگ فارسی معین[ فر. ] (اِ.) 1 - یک دورة حرکت ، گردش ، دوره .2 - دورة تحصیلات متوسطه (نظام قدیم ).
سیکللغتنامه دهخداسیکل . (فرانسوی ، اِ) گردش . دوره . || (اصطلاح فیزیک ) یک دوره حرکت کامل موج الکتریکی . امواج رادیو را بوسیله ٔ سیکل و اغلب با کیلو سیکل (1000 سیکل ) یا مگاسیکل (10000 سیکل ) در ثانیه اندازه گیرند. || دوره ٔ
سیکللغتنامه دهخداسیکل . [ک َ ] (اِ) به معنی سیکک که علت و زردی روی غله زار باشد. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به سیسک و سیکک شود.
سیکلفرهنگ فارسی عمید۱. دور؛ دوره؛ گردش.۲. دورۀ سهساله تحصیلات بعد از دورۀ ابتدایی از سال هفتم تا سال نهم.۳. (صفت) کسی که دارای مدرک پایانی این دورۀ تحصیلی است.
کیلوسیکللغتنامه دهخداکیلوسیکل . [ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) واحد بسامد معادل هزار سیکل در ثانیه . (فرهنگ فارسی معین ).