شاجردیلغتنامه دهخداشاجردی . [ ج ِ ] (معرب ، اِ) معرب شاگردی . متعلم . شاقردی : وما کنت شاجردی ولکن حسبتی اذا مسحل سدی لی القول انطق .اعشی .
شاقردیلغتنامه دهخداشاقردی . [ ق ِ ] (معرب ، اِ) معرب شاگرد، متعلم . این کلمه را به شاجردی نیز تعریب کرده اند. (یادداشت مؤلف ).