شادآمدنلغتنامه دهخداشادآمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) خوش آمدن . (فهرست ولف ) : دو بیجاده بگشاد و آواز دادکه شاد آمدی ای جوانمرد راد. فردوسی .ورا گفت کای گیو شاد آمدی خرد را چو شایسته داد آمدی .فردوسی .