شاذویهلغتنامه دهخداشاذویه . [ ذو / شاذْ وَ ی َ / ی ِ ] (اِخ ) نامی از نامهای ایرانی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شادویه شود.
سوداویلغتنامه دهخداسوداوی . [ س َ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به سوداء : و قد یکون لخلط سوداوی و هو الاکثر و قد یکون لخلط بلغمی غلیظ. (قانون بوعلی سینا). و با تب ربع مردم از امراض سوداوی برهند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
بانبیلغتنامه دهخدابانبی . [ ن َ ] (اِخ ) حلوان بن سمرةبن ماهان ...ابوالطیب بانبی بخارایی از روات بود و سهل بن شاذویه از وی روایت کرده است . (از معجم البلدان ).
حارثلغتنامه دهخداحارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن شبل کرمینی شیخی است محدث از اهل بخارا و سهل بن شاذویه او را تکذیب کرده است . رجوع به لسان المیزان چ حیدرآباد ج 2 ص 153 شود.
کمریلغتنامه دهخداکمری . [ ک َ م َ ری ی ] (اِخ ) ابویعقوب یوسف بن الفضل الکمری ، راوی است و از عیسی بن موسی و جز او روایت کند و سهل بن شاذویه از وی روایت کند. (از معجم البلدان ). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
سبیذغکیلغتنامه دهخداسبیذغکی . [ س ُ غ ُ ] (اِخ ) محمدبن حاتم بن سنباذ... از ابی وهب بن محمدبن مزاحم و احمدبن حفص و جز ایشان روایت کند و ازاو سهل بن شاذویه روایت دارد. (لباب الانساب ص 530).
حسین صفارلغتنامه دهخداحسین صفار. [ ح ُ س َ ن ِ ص َف ْ فا ] (اِخ ) ابن شاذویه قمی صحاف صفار. کتاب حدیث و کتاب اسماء امیرالمؤمنین دارد. (ذریعه ج 2 ص 64 و ج 6 ص 324