شبکة مفهومی سلسلهمراتبی،شبکة مفهومی پایگانیhierarchical concept systemواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شبکة مفهومی که ساختار آن براساس مفاهیم فراپایه و فروپایه شکل گرفته است
شبکة مفهومی همایندی،شبکة مفهومی تداعیبنیادassociative concept systemواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شبکة مفهومی که در آن همة مفاهیم با یکدیگر رابطة همایندی/ رابطة تداعی دارند
شبکهلغتنامه دهخداشبکه . [ ش َ ب َ ک َ / ک ِ ] (ع اِ) شبکة. این اصطلاح برای خطوط متعدد و کثیر و متقاطع تلفن و راه آهن و تلگراف و لوله های آب که در ناحیتی محدود یا وسیع نصب شده باشد (برحسب مورد) به کار رود.
شبکهلغتنامه دهخداشبکه . [ ش َ ب َ ک َ / ک ِ ] (ع اِ) شبکة. این اصطلاح برای خطوط متعدد و کثیر و متقاطع تلفن و راه آهن و تلگراف و لوله های آب که در ناحیتی محدود یا وسیع نصب شده باشد (برحسب مورد) به کار رود.
شبکهفرهنگ فارسی عمید۱. [جمع: شِباک و شَبَکات] هر چیز سوراخسوراخ.۲. [قدیمی] تور ماهیگیری؛ دام صیاد.۳. چند مؤسسه یا دستگاه وابستهبههم که در یک رشته کار میکنند.
شبکهدیکشنری فارسی به انگلیسیchannel, grid, lattice, mesh, network, nexus, plexus, reticulation, system, tissue, web
شبکهفرهنگ فارسی معین(شَ بَ کَ یا کِ) [ ع . شبکة ] (اِ.) 1 - هر چیز سوراخ سوراخ . 2 - تور ماهی گیری . 3 - در فارسی چند مؤسسه یا دستگاه وابسته به هم را گویند که در یک رشته کار کنند. ؛ ~بانکی مجموعة سازمانی به هم پیوسته با هدف اجرای عملیات بانکی . ؛ ~ کامپیوتری تعدادی کامپیوتر و دستگاه های جانبی که به وسیلة کابل یا خط
شبکهلغتنامه دهخداشبکه . [ ش َ ب َ ک َ / ک ِ ] (ع اِ) شبکة. این اصطلاح برای خطوط متعدد و کثیر و متقاطع تلفن و راه آهن و تلگراف و لوله های آب که در ناحیتی محدود یا وسیع نصب شده باشد (برحسب مورد) به کار رود.
شبکهفرهنگ فارسی عمید۱. [جمع: شِباک و شَبَکات] هر چیز سوراخسوراخ.۲. [قدیمی] تور ماهیگیری؛ دام صیاد.۳. چند مؤسسه یا دستگاه وابستهبههم که در یک رشته کار میکنند.
خدمات راهنمایی شبکهinterception serviceواژههای مصوب فرهنگستانخدماتی که در آن، مرکز در صورت وجود اشکال یا مانع در برقراری تماس یا در حین تماس بهطور خودکار در تماس مداخله میکند و مشترک را به پخشکنندۀ پیام صوتی وصل میکند
دگرگونساز شبکهnetwork modifierواژههای مصوب فرهنگستانهریک از اکسیدهایی که از اجزای اصلی تشکیلدهندۀ شیشه نیستند
انحراف مغناطیسی شبکهgrid magnetic angle, grivation, grid variationواژههای مصوب فرهنگستانزاویۀ بین شمال شبکه و شمال مغناطیسی در جهت عقربههای ساعت