شبگون عیارلغتنامه دهخداشبگون عیار. [ ش َ ن ِ عَی یا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ).
چربینهsebum, cutaneous sebum, sebum cutaneumواژههای مصوب فرهنگستانترشح غدد موجود در پوست که عموماً از چربی و کراتین و مواد یاختهای تشکیل شده است
شبگونلغتنامه دهخداشبگون . [ ش َ ] (ص مرکب ) شبرنگ ، چه گون به معنی رنگ آمده است . (برهان ). شبرنگ .(آنندراج ). سیاه و تار. (ناظم الاطباء) : هوا زین جهان بود شبگون شده زمین سربسر پاک پرخون شده . دقیقی .پری چهره گفت سپهبد شنودز سر
صیبونلغتنامه دهخداصیبون . [ ص َ ] (اِخ ) موضعی است و در شعر اعشی از آن ذکری رفته است . (معجم البلدان ).
شبگونلغتنامه دهخداشبگون . [ ش َ ] (ص مرکب ) شبرنگ ، چه گون به معنی رنگ آمده است . (برهان ). شبرنگ .(آنندراج ). سیاه و تار. (ناظم الاطباء) : هوا زین جهان بود شبگون شده زمین سربسر پاک پرخون شده . دقیقی .پری چهره گفت سپهبد شنودز سر
شبگونلغتنامه دهخداشبگون . [ ش َ ] (ص مرکب ) شبرنگ ، چه گون به معنی رنگ آمده است . (برهان ). شبرنگ .(آنندراج ). سیاه و تار. (ناظم الاطباء) : هوا زین جهان بود شبگون شده زمین سربسر پاک پرخون شده . دقیقی .پری چهره گفت سپهبد شنودز سر