شتاب گذشتنلغتنامه دهخداشتاب گذشتن . [ ش ِ گ ُ ذَ ت َ ] (مص مرکب ) به تعجیل روانه شدن . اِختِصاع . (منتهی الارب ). تَکَردُح ؛ شتاب گذشتن و رفتن . (از منتهی الارب ). اِمتِراق ؛ شتاب گذشتن تیر از نشانه . (منتهی الارب ).
پیشتابلغتنامه دهخداپیشتاب . (اِ)پیشتو. صورتی از کلمه ٔ پیستوله . رجوع به پیستوله شود. طپانچه . آلتی آتشی کوچک . رولور یا رولوه ٔ لوله بلند. تپانچه . قسمی شش لول .
شتابلغتنامه دهخداشتاب . [ ش ِ ] (اِمص ) مقابل درنگ . (آنندراج ). جستن و خواستن امری پیش از وقت آن و آن از مقتضیات شهوت و از صفات مذمومه باشد. عجله . (یادداشت مؤلف ). اشتاب . اشتو (درتداول عامه ٔ گناباد). سرعت . عجل . دستپاچگی . تندی . مقابل درنگ و آهستگی . تعجیل . مقابل کندی <span class="hl"
شطائبلغتنامه دهخداشطائب . [ ش َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ شَطیبَة. (ناظم الاطباء). فرقه های مختلف . || سختیها. (منتهی الارب )(آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به شطیبة شود.
شطابلغتنامه دهخداشطاب . [ ش ِ ] (ع اِ) آنچه بدان از پشم و جز آن گلیم را نگنده زنند. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
انصیاعلغتنامه دهخداانصیاع . [ اِ ] (ع مص ) پراکنده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || سپسایگی برگشتن و شتاب گذشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). واگردیدن . سپسایگی رفتن . (یادداشت مؤلف ).
تکردحلغتنامه دهخداتکردح . [ ت َ ک َ دُ ] (ع مص ) گرد گردیدن ، یقال : سقط من السطح ؛ فتکردح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || شتاب گذشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
قحصلغتنامه دهخداقحص . [ ق َ ] (ع مص ) لگد زدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: قحص برجله قحصاً؛ لگد زد. (منتهی الارب ). || خانه روفتن . || شتاب گذشتن . || دویدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند. سبقنی قحصاً؛ ای عدواً. (منتهی الارب ).
امتراقلغتنامه دهخداامتراق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شتاب گذشتن تیر از نشانه . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). بشتاب گذشتن تیر. (از متن اللغة). بشتاب بیرون رفتن . گویند: امترق من البیت ؛ آنگاه که بشتاب بیرون رود.(از اقرب الموارد). || بشتاب بیرون آمدن بچه از شکم مادر. (از متن اللغة)
مصعلغتنامه دهخدامصع. [ م َ ] (ع مص ) درخشیدن برق و جز آن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بچه انداختن زن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انداختن بچه از شکم . (تاج المصادر بیهقی ). انداختن زن بچه را. (آنندراج ). || پیخال انداختن مرغ . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از
شتابلغتنامه دهخداشتاب . [ ش ِ ] (اِمص ) مقابل درنگ . (آنندراج ). جستن و خواستن امری پیش از وقت آن و آن از مقتضیات شهوت و از صفات مذمومه باشد. عجله . (یادداشت مؤلف ). اشتاب . اشتو (درتداول عامه ٔ گناباد). سرعت . عجل . دستپاچگی . تندی . مقابل درنگ و آهستگی . تعجیل . مقابل کندی <span class="hl"
شتابفرهنگ فارسی عمید۱. عجله و تندی در کار و حرکت؛ چالاکی و سرعت.۲. (بن مضارع شتافتن) = شتافتن⟨ شتاب گرفتن: (مصدر لازم) شتاب کردن؛ عجله کردن.
شتابدیکشنری فارسی به انگلیسیacceleration, dispatch, expedition, haste, hastiness, headiness, hurry, pickup, rashness, rush, swiftness, tempo, whirl, dash
دریاشتابلغتنامه دهخدادریاشتاب . [ دَرْ ش ِ ] (نف مرکب ) سخت شتابنده . تازنده و به سرعت رونده : چو یکچند کشتی روان شد در آب پدید آمد آن سیل دریا شتاب .نظامی .
دشتابلغتنامه دهخدادشتاب . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهرنو بالاولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد. سکنه ٔ آن 155 تن . آب آن از رودخانه . محصول آجا غلات و زیره . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
پیشتابلغتنامه دهخداپیشتاب . (اِ)پیشتو. صورتی از کلمه ٔ پیستوله . رجوع به پیستوله شود. طپانچه . آلتی آتشی کوچک . رولور یا رولوه ٔ لوله بلند. تپانچه . قسمی شش لول .
خویشتابلغتنامه دهخداخویشتاب . [ خوی / خی ] (اِخ ) نام آتشکده ٔ خودسوز است و گویند که آن بی مددی همیشه افروخته بودی . (از انجمن آرای ناصری ).