شثولةلغتنامه دهخداشثولة. [ ش ُ ل َ ] (ع مص ) شثل . درشت گردیدن و ستبر شدن انگشتان . (از اقرب الموارد). رجوع به شثل شود.
پیستولهفرهنگ فارسی معین(لِ) [ فر . ] (اِ.) 1 - اسلحة کمری گرم ، هفت تیر، تپانچه . 2 - دستگاهی که با آن رنگ را می پاشند، اسپری . 3 - نوعی خط کش که برای ترسیم منحنی های نامنظم به کار می رود.
ستالهلغتنامه دهخداستاله . [ س ُ ل َ / ل ِ ] (ع ص ،اِ) بلایه و ردی از هر چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). الرذالة و النفایة من کل شی ٔ. (المنجد).