شحیاتلغتنامه دهخداشحیات . [ ش َ حی یا ] (اِخ ) دهی از دهستان چنانه ٔ بخش شوش شهرستان دزفول . دارای 400 تن سکنه ، آب آن از رودخانه ٔ کرخه ، محصول آن غلات ،برنج و کنجد است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
صندلی کودکbaby car seat, child safety seat, infant safety seat,child restraint system, child seat,baby seat, restraining car seat, car seatواژههای مصوب فرهنگستانصندلی ایمنی برای نشستن کودک در خودرو بهمنظور جلوگیری از آسیب رسیدن به او در هنگام تصادف
هشداردهندة کمربند ایمنیseat belt reminder/ seatbelt reminder, SBR, seat belt warning, seat belt alarmواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که در صورت نبستن کمربند ایمنی ازطریق علائم صوتی یا تصویری یا نوری هشدار میدهد
سهادلغتنامه دهخداسهاد. [ س ُ ] (ع مص ) بی خوابی . (غیاث ) (آنندراج ) (نصاب الصبیان ). بی خواب شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). بیداری و درماندگی از خواب . (ناظم الاطباء).
شحاثلغتنامه دهخداشحاث . [ ش َح ْ حا ] (ع ص ) شحاذ. (اقرب الموارد). به معنی شحاذ و غلط عوام است . (منتهی الارب ).
شحاذلغتنامه دهخداشحاذ. [ ش َح ْ حا ] (ع ص ) ستیهنده و تیز. (شحاث بثاء غلط است چنانکه گذشت در شحاث ) (از منتهی الارب ). || سائل . (از اقرب الموارد). گدای . ستیهنده در سؤال . گدای مبرم در سؤال . گدای سمج . (یادداشت مؤلف ).