شخاخیلغتنامه دهخداشخاخی . [ ش َ ] (ص نسبی ) منسوب است به شخاخ که از قرای شاش (چاچ ) است . (از انساب سمعانی ).
شیخوخةلغتنامه دهخداشیخوخة. [ ش َ خ َ ] (ع مص ) پیرگردیدن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). پیر شدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || خواجه شدن . (منتهی الارب ). رجوع به شیخ (ع مص ) شود.
شیخوخیةلغتنامه دهخداشیخوخیة. [ ش َ خی ی َ ] (ع مص ) شیخوخة. پیرگردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خواجه شدن . (منتهی الارب ). رجوع به شیخوخة شود.
سخاخلغتنامه دهخداسخاخ . [ س َ ] (اِخ ) جایگاهی است به چاچ در ماورأالنهر. (از معجم البلدان ) (منتهی الارب ) (آنندراج ).