شخصیتلغتنامه دهخداشخصیت . [ ش َصی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) شرافت . رفعت . بزرگواری . مرتبه و درجه . (ناظم الاطباء). || صاحب وجودی . وجود. منش . || ملاطفت . || نجابت . (ناظم الاطباء). || (اِ) در اصطلاح روانشناسی ، شخصیت یا منش عبارت از مجموع نفسانیات (احساسات ، افکار، عواطف و...) هر کسی است که
شخصیتفرهنگ فارسی عمید۱. ذات هر شخص.۲. (روانشناسی) خلقوخوی مخصوص هرکس؛ مجموعۀ خصایص یک فرد که او را از دیگران متمایزمیکند.۳. شرافت و بزرگواری.
شخصیتدیکشنری فارسی به انگلیسیbeing, character, complexion, heart, individuality, person, personage, personality, presence, split personality
شخصیتفرهنگ فارسی معین(شَ یَّ) [ ع . ] (مص جع .) 1 - مجموعة خ صایص باطنی و رفتارهای اجتماعی یک شخص . 2 - مجموعة خصوصیات یک انسان .
celebritiesدیکشنری انگلیسی به فارسیمشهور، شهرت، شخص نامدار، عضو صنوف ممتازه اجتماع، سر بلندی، ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
منشفرهنگ نامها(تلفظ: maneš) اخلاق و رفتاری که ناشی از خوی و خصلتها و عادتهای رفتاری یک شخص است ، خوی، طبیعت ؛ شخصیت برجسته و عالی ، طبع عالی ؛ (درقدیم) اندیشه ، تفکر ؛ تصمیم ، قصد ، نیت؛ مزاج .
احمد احسائیلغتنامه دهخدااحمد احسائی . [ اَ م َ دِ اَ ] (اِخ ) ابن زین الدین بن ابراهیم بن صفربن ابراهیم بن داغربن رمضان بن راشدبن دهیم بن شمروخ بن ضوله . داغربن رمضان و جمله پدران او را منزل وسامان چون بادیه نشینان دیگر در کوه و بیابان بود و معرفتی چندان بمذاهب و ادیان نداشتند و چون از اهل تتبع و از
شخصیتلغتنامه دهخداشخصیت . [ ش َصی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) شرافت . رفعت . بزرگواری . مرتبه و درجه . (ناظم الاطباء). || صاحب وجودی . وجود. منش . || ملاطفت . || نجابت . (ناظم الاطباء). || (اِ) در اصطلاح روانشناسی ، شخصیت یا منش عبارت از مجموع نفسانیات (احساسات ، افکار، عواطف و...) هر کسی است که
شخصیتفرهنگ فارسی عمید۱. ذات هر شخص.۲. (روانشناسی) خلقوخوی مخصوص هرکس؛ مجموعۀ خصایص یک فرد که او را از دیگران متمایزمیکند.۳. شرافت و بزرگواری.
شخصیتدیکشنری فارسی به انگلیسیbeing, character, complexion, heart, individuality, person, personage, personality, presence, split personality
شخصیتفرهنگ فارسی معین(شَ یَّ) [ ع . ] (مص جع .) 1 - مجموعة خ صایص باطنی و رفتارهای اجتماعی یک شخص . 2 - مجموعة خصوصیات یک انسان .
شخصیتلغتنامه دهخداشخصیت . [ ش َصی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) شرافت . رفعت . بزرگواری . مرتبه و درجه . (ناظم الاطباء). || صاحب وجودی . وجود. منش . || ملاطفت . || نجابت . (ناظم الاطباء). || (اِ) در اصطلاح روانشناسی ، شخصیت یا منش عبارت از مجموع نفسانیات (احساسات ، افکار، عواطف و...) هر کسی است که
شخصیتفرهنگ فارسی عمید۱. ذات هر شخص.۲. (روانشناسی) خلقوخوی مخصوص هرکس؛ مجموعۀ خصایص یک فرد که او را از دیگران متمایزمیکند.۳. شرافت و بزرگواری.
پرسشنامة شانزدهعاملی شخصیتSixteen Personality Factor Questionnaire, 16PFواژههای مصوب فرهنگستانپرسشنامهای که کتِل برای سنجش شخصیت براساس شانزده عامل تنظیم کرده است
الگوی پنج بُعد کلانِ شخصیتBig Five personality modelواژههای مصوب فرهنگستانالگویی که بر پایة آن تفاوتهای شخصیت فردی پنج عامل یا بُعد بنیادی دارد