هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کنددیکشنری فارسی به عربیثقل
شادانجلغتنامه دهخداشادانج . [ ن َ ] (معرب ، اِ) نام دارویی است . (آنندراج ). معرب شادانه و بمعنی آن . (ناظم الاطباء). رجوع به شادانق ، شادانه ، شاهدانج ، شاهدانه و شهدانج شود.
هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کنددیکشنری فارسی به عربیثقل
خَسَفَفرهنگ واژگان قرآنپنهان شد(خسوف قمر به معناي پنهان شدن قرص ماه و پوشيده شدنش به ظلمت و سايه است ، و اگر گفته شود : خسف الله به الأرض معنايش اين است که خداوند او را در زمين پوشانيد)
نگونسریلغتنامه دهخدانگونسری . [ ن ِ س َ ] (حامص مرکب ) نگونساری . نگونسر بودن . در تمام معانی رجوع به نگونساری شود : بیچاره پیاده را که فرزین گرددفرزین شدنش نگونسری ارزد نی .خاقانی .