طبلة استوانهایstraight-sided drumواژههای مصوب فرهنگستاننوعی طبلة بدون شکم، با بدنة کاملاً استوانهای که برای بستهبندی چسبهای ذوبی و موادی که با پمپ غلتکی به درون طبله تزریق میکنند، کاربرد دارد
شدتلغتنامه دهخداشدت . [ ش ِدْ دَ ] (ع اِمص ) سختی . صلابت در جواهر و اعراض . محکمی . استواری . استحکام . قوت . حمله . نجدت . ثبات قلب . شجاعت . سختی . تنگی . ضیق . صعوبت . مجاعه . (یادداشت مؤلف ) : خواهی اندر عنا و شدت زی خواهی اندر امان و نعمت و ناز. <p
شدیدلغتنامه دهخداشدید. [ ش َ ] (اِخ ) شدیدبن قیس محدث است . (منتهی الارب ). || لقب ابوبکر هفتمین از امرای بنی حفص . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ابوبکر شدید شود. || نام مولای ابوبکر. (منتهی الارب ). || ... ابن عادبن عملاق بن لادبن سام بن نوح . (حبیب السیر). رجوع به شدادبن عاد شود.
شدیدلغتنامه دهخداشدید. [ ش َ ] (ع ص ) دلاور. || توانا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، شِداد، اشدّاء. (اقرب الموارد). || بخیل . || سخت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).- شدیدالحنزوانه ؛ کنایه است از تکبر و عظمت . (از اقرب الموارد).- شدیدا
اِحْتِدامٌدیکشنری عربی به فارسیاوجگيري , تشديد , داغ شدن , ملتهب شدن , بالا گرفتن (جنگ , بحث و …) , شدّت گرفتن
گرماگرمفرهنگ فارسی عمید۱. [مجاز] زمان اوج یا شدت گرفتن امری.۲. [مجاز] در حالت گرمی؛ سردنشده.۳. [قدیمی، مجاز] فوراً؛ سریعاً.۴. (صفت) [قدیمی] بسیارگرم.۵. (قید) [قدیمی، مجاز] باشوروشوق.
مرحانلغتنامه دهخدامرحان . [ م َ رَ ] (ع اِمص ) شادی . شادمانی . (منتهی الارب ). فرح و خفة. نشاط و سبکبالی . (متن اللغة). || سستی . (منتهی الارب ). ضعف . (متن اللغة). || سختی . || روانی اشک چشم . || تباهی چشم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || (مص ) شادمان شدن و از شدت فرح ضعف کردن
نمیلغتنامه دهخدانمی . [ ن َم ْی ْ ] (ع مص ) گوالیدن . (از منتهی الارب ). زیاد شدن و گوالیدن مال وجز آن . (اقرب الموارد). نمو. نمی ّ. نماء. نمیة. (متن اللغة). || بلند برداشتن و سیر افروختن آتش را. (از منتهی الارب ). بلند و پرشعله افروختن آتش را. (از اقرب الموارد). || فربه شدن مردم . (منتهی ال