شدیقلغتنامه دهخداشدیق . [ ش َ ] (ع اِ) هر دو کناره ٔ رود. (منتهی الارب ). ج ، شُدُق . (از اقرب الموارد). هر دو کناره ٔ رود و کنار رودبار. (ناظم الاطباء).
شدیقلغتنامه دهخداشدیق . [ ش َ ](اِخ ) وادیی است در ارض طایف ، ناحیه ای است از نواحی آن و شذیق نیز روایت شده است . (از معجم البلدان ).
سیذقلغتنامه دهخداسیذق . [ ذَ ] (ع اِ) چرغ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به سیدنوق و سیذنوق شود.
شدقلغتنامه دهخداشدق . [ ش َ دَ ] (ع اِ) فراخی کنج دهان . (منتهی الارب ). فراخی دهان . (از اقرب الموارد).
شدقلغتنامه دهخداشدق . [ ش ِ ] (ع اِ) کنج دهان از جانب باطن رخسار. (منتهی الارب ). شدقان . (اقرب الموارد). ج ، اَشداق . (اقرب الموارد) : چون به قوم خود رسید آن مجتباشدق او بگرفت باز او شد عصا. مولوی .|| هر دو جانب رودبار و هر دو کن