شرافتمندلغتنامه دهخداشرافتمند. [ ش َ / ش ِ ف َ م َ ] (ص مرکب ) بزرگ و دارای بزرگواری و شرف . شریف . اصیل . نژاده . نجیب .
شرافتمندفرهنگ مترادف و متضاداصلدار، اصیل، بااصالت، باشرف، بزرگوار، خانوادهدار، شریف، نجیب ≠ بیاصل، وضیع
باوجدانلغتنامه دهخداباوجدان . [ وِ / وُ ] (ص مرکب ) کسی که وجدان دارد. باشرف . شرافتمند. و رجوع به وجدان شود.
شرافتمندلغتنامه دهخداشرافتمند. [ ش َ / ش ِ ف َ م َ ] (ص مرکب ) بزرگ و دارای بزرگواری و شرف . شریف . اصیل . نژاده . نجیب .
شرافتمندفرهنگ مترادف و متضاداصلدار، اصیل، بااصالت، باشرف، بزرگوار، خانوادهدار، شریف، نجیب ≠ بیاصل، وضیع
شرافتمندلغتنامه دهخداشرافتمند. [ ش َ / ش ِ ف َ م َ ] (ص مرکب ) بزرگ و دارای بزرگواری و شرف . شریف . اصیل . نژاده . نجیب .
شرافتمندفرهنگ مترادف و متضاداصلدار، اصیل، بااصالت، باشرف، بزرگوار، خانوادهدار، شریف، نجیب ≠ بیاصل، وضیع