شرمآورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی نگین، پست، افتضاحآمیز، مفتضح، قبیح، زشت، نادرست، رسواکننده
سرمserumواژههای مصوب فرهنگستانمایعی که پس از جدا شدن بخش منعقدشدۀ خون یعنی یاختههای خونی و فیبرینوژن باقی میماند
شرم آورلغتنامه دهخداشرم آور. [ ش َ وَ ] (نف مرکب ) خجلت آور. مایه ٔ شرم و خجلت . که شرمساری آرد. مورث خجلت . مایه ٔ خجلت . موجب سرافکندگی . (یادداشت مؤلف ).آنچه موجب شرم شود. خجلت آور. (فرهنگ فارسی معین ).
شرم آوردیکشنری فارسی به انگلیسیflagrant, ignominious, monumental, shameful, smut, smutty, black, discreditable, disgraceful, ignoble, infamous, reprehensible