شرواصلغتنامه دهخداشرواص . [ ش ِرْ ] (ع ص ) ستبر و نرم و کلان از هر چیز. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
شرویازلغتنامه دهخداشرویاز. [ ش َ ] (اِخ ) محل سلطانیه ٔ کنونی . رجوع به سلطانیه و تاریخ مغول ص 55 شود.
شروزلغتنامه دهخداشروز. [ ش َ ] (اِخ ) قلعه ای است محکم . (منتهی الارب ). قلعه ٔ استواری است در بین قزوین و کوههای طارم . (از معجم البلدان ).
شرائصلغتنامه دهخداشرائص . [ ش َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ شریصة به معنی رخسار. (از منتهی الارب ). و رجوع به شریصة شود. || ج ِ شرواص . ستبر از هر چیز. (از اقرب الموارد).