شراسلغتنامه دهخداشراس . [ ش ِ ] (ع مص ) مشارسة و با کسی در معامله سختگیری کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
شراسلغتنامه دهخداشراس . [ ش ُ / ش َرْ را ] (ع ص ) ارض شراس ؛ زمین درشت و سخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
شرائصلغتنامه دهخداشرائص . [ ش َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ شریصة به معنی رخسار. (از منتهی الارب ). و رجوع به شریصة شود. || ج ِ شرواص . ستبر از هر چیز. (از اقرب الموارد).
شراسلغتنامه دهخداشراس . [ ش ِ ] (ع اِ) سریشم کفش گران که به جواز اطباء اشراس است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سریشم کفشگران . (ناظم الاطباء).